عصر مسجدسلیمان // محمد باقری: در ایل بختیاری، شعر تنها هنر بیان نبود، بلکه شریان زندهای از حیاتِ ایلی بهشمار میرفت. واژهها، در کوه و دشت، در کوچ و کار و رَزم، جریان داشتند و بازتابی از روحِ جمعی مردمانی بودند که با زمین، آسمان، عشق و مرگ در گفتوگو بودند.
شعر و شاعری، از غنای عشق تا رشادت و حماسه، در جانِ ایل جاری بود. حتی در کارهای دشوار و معیشتی چون بَرزِگَری، صَیادی و هُلیها، و تا آیینهایی چون «هَلهَله کوسه» یا «طلب باران»، شعر همراه مردم بود؛ زبانِ همدلی و انگیزش، نه تنها وسیلهای برای بیان احساس، بلکه جوهر زندگی روزمرهی آنان بود.
گاه، در کابین و جَهاز دختران ایل، نسخهای از شاهنامه مینهادند؛ این شِگرد تربیتی و فرهنگی، نشانهای از پیوند عمیقِ فرهنگ بختیاری با حماسه و خِرَدِ ایرانی بود. از دیگر سو و در هنگامهی جنگ، پیرمردان ناتوان از حضور در آوردگاه و نبرد، شاهنامه میخواندند و با آن، روح جوانان را برای رزم و دلاوری و خَلقِ حماسه، برمیانگیختند .
در صنایع سلاحسازی ایل نیز، نشانههایی از پیوند شعر و زندگی دیده میشود. برخی از تفنگها را، که نماد خشم و خشونت و قتل و قتال بودند، با ابیاتی شاعرانه میآراستند. این تناقض، جلوهای از روحیات مردانهی صاحبان آن سلاحها بود؛ از یکسو، آنان همچون تفنگ هایشان، آمادهی خَلقِ حماسه و رشادت در رزمگاهها بودند و از سوی دیگر، دلدادگانی خاموش که تنها شعر، زبان حالات مگوی آنان بود.
حتی در مناسبات روزمره، بختیاریها از شوخطبعیها و فُکاهیات بهره میبردند. در گفتوگوها و مجالس، اشعاری کوتاه و طنزآمیز میسرودند و در جمع تکرار میکردند؛و با یکدیگر می خندیدند که این امر، ریشه در طبع شاعرانهی ایل داشت.
در میان طوایف بختیاری، بهویژه طایفهی محترم میرشکال «تشمال»، شعر گفتن و بیت بَستن، جایگاه ویژهای داشت. زیرا که در آن عصر، تاریخ و فرهنگ ایل بیشتر سینهبهسینه و شفاهی منتقل میشد، این هنرمندانِ روایتگر ، وقایع و رویدادهای مهم را در قالب شعر میسرودند. و گاه حتی، بر آن آهنگی مینهادند و در مناسبتها با سازهای سنتی ایل مینواختند و میخواندند. بدینسان، شعر وسیلهای برای حفظِ حافظهی جمعی ایل شد؛ زبانی که از دل کوهستان برخاست و تا امروز در ذهن مردم زنده مانده است.
در دوران پیش از مدرن، پیش از نفت و صنعت، شعر در بختیاری همچون آیینهای از زیست، باور و زیباییشناسی مردم بود. برخی منابع ازایلخان بزرگ بختیاری، حسینقلیخان ایلخانی یاد کردهاند که با تخلص «سیاره» شعر میسرود . همین نمونهها نشان میدهد که شعر، نه تنها در میان مردم، بلکه در بلندای قدرت نیز حضوری جدی داشت.
در آن روزگار، شعر در بختیاری تنها واژه نبود؛ جانِ زندگی بود. صدای باد در کوهها، نغمهی نِی در کوچها، و ضربآهنگِ دلهایی که عشق، رزم و طبیعت را در قالب واژه جاودانه میکردند.
شعر در ایل بختیاری نهتنها بیان احساس، که ابزاری برای آموزش و تداوم ارزشها بود: شجاعت، وفاداری، همبستگی و احترام به طبیعت و خویش و خویشاوند بود و در دل سختیها و کوچها و تلاش برای بقا در آن روزگارِ سخت، شعر مایهی تسکین آلام بود. هر بیت، حامل پیامی از نسلهای پیشین و هر آواز، پُلی میان گذشته و آینده. در روزگاری که هنوز موجهای شعر مدرن نرسیده بود، شعر در ایل بختیاری از زندگی جدا نبود؛ خودِ زندگی بود، جاری در صدا، در باد، در حماسه و در عشق.












Monday, 3 November , 2025