عصر مسجدسلیمان // شاهرخ شهنی : یکی از پایه های اعتماد مردم به نظام نمایندگی ، حضور میدانی و ارتباط مستقیم نماینده با مردم حوزه انتخابیه است . دکتر جباری ، پزشکی که روزی با لمس نبض بیماران و شنیدن صدای قلب شان با گوش جان ، هم نوا درد ها و رنج هایشان می […]
عصر مسجدسلیمان // شاهرخ شهنی : یکی از پایه های اعتماد مردم به نظام نمایندگی ، حضور میدانی و ارتباط مستقیم نماینده با مردم حوزه انتخابیه است .
دکتر جباری ، پزشکی که روزی با لمس نبض بیماران و شنیدن صدای قلب شان با گوش جان ، هم نوا درد ها و رنج هایشان می شد و به لطف و کرامت الهی زندگی دوباره به آنان هدیه می داد . متاسفانه اینک خود درگیر دردِ بی اعتمادی و فاصله از مردم است .
مردمی که روزی او را بواسطه دست های شفا بخش و رفتار کریمانه و کارهای خیر خواهانه می ستودند و همواره دوست می داشتند ،امروز بواسطه غیبت طولانی او در میدانِ خدمت دلشان لبریز از گلایه است .
نه از جلسات تخصصی خبری هست ونه از دیدارهای عمومی و مردمی ! نه خبری از جذب اعتبارات تازه و خاص هست و نه بازدید و افتتاح پروژه ای کلان !
امروز مردم حوزه انتخابیه از خیلی کارها و وعده هایی که انجام نشد گله مندند و متاسفانه صدای شان نیز از هیچ کدام از بلند گو های دفاتر شنیده نمی شود .
آنان ( مردم ) می گویند ، نماینده ای که از صحنه غایب است به تدریج از واقعیت های حوزه اش نیز بی خبر می ماند و مطمئنا تصمیمات او بر پایه شنیده هایی است که بصورت دست چندم صورت می گیرد .
آنان (مردم ) معتقدند نماینده ای که حضورش سایه ای بیش نیست و از مردم جدا افتاده ، چون چراغی ست که خود را از نفتِ دردِ مردم محروم کرده و خیلی زود روشنایی اش خاموش و شعله اش در باد غرور خواهد لرزید .
آنان (مردم ) آگاهند که حضور میدانی یک نماینده صرفا یک حرکت نمادین و تبلیغاتی نیست ! بلکه راهی ست برای دید و بازدید و کنترل عملکرد دستگاههای اجرایی و پیگیری صفر تا صد مطالبات محلی و از همه واجب تر پُل و پیوندی ست میان مردم و حاکمیت !
اما متاسفانه آنچه بیش از این نبودها و عدم ارتباط مستقیم ، مایه ی نگرانی شده و این روزها مجددا دهن به دهن می چرخد ، پیگیری ، واگذاری و تصمیم گیری امور حوزه انتخابیه توسط فرد یا افرادی است که نه با رای مردم انتخاب شدندو نه جایگاه رسمی و قانونی دارند .این امر اگر چه نوعی دور زدن اعتماد عمومی و ضعف مدیریتی در ایفای مسئولیت نمایندگی ست ولی مهمتر اینکه ، مردم باور دارند که به شخص نماینده رای دادند ، نه به ” وکیل دوم “
مگر میشود مسئولیت پیگیری امور و اخذ تصمیمات یک حوزه انتخابیه را به ” نماینده ی نماینده سپرد ” ؟!
“به نیابت نمی شود آتش عشقِ خدمت را فروزان داشت / این شعله را باید خود افروخت و خود پاس داشت “
آقای دکتر جباری ، اگر از شعارهای انتخاباتی و وعده هایی که قولش رادادید بگذریم . اگر از بررسی عملکرد جنابعالی در طی این مدت صرف نظر کنیم . ولی بخدا قسم از یک چیز نمی توان گذشت : اعتماد مردم
هرگز فراموش نکنید محبوبیت و سرمایه اجتماعی که شما بدست آوردید بواسطه همین ارتباط نزدیک و تنگاتنگی بود که با مردم داشتید . متاسفانه سیاست سردی که امروز در قالب صندلی مجلس جای ردای سفید طبابت را گرفته ، غبار مصلحت را بر چهره محبوبیتِ دیروز شما نشانده است !
آقای دکتر ، در آینده حتما روزی به این نتیجه خواهید رسید که حضور را هرگز نمی توان مصلحتی کرد و نیابت داد . چرا که حضور یعنی با مردم بودن . حضور یعنی زیستن میان درد و رنج مردم . حضور یعنی طی فرسنگ ها در دل کوهها و دیدن سخاوت خانواده عشایری که بهترین گوسفنداش را برای لحظه ای در کنار شما بودن ، با شادمانی قربانی می کند .حضور یعنی نفس کشیدن بین آدم هایی که روزی با دلی پر امید پای صندوق رای آمدن و به شما رای دادند . حضور یعنی توجه به لیدر ها و همراهان انتخاباتی . حضور یعنی حرف همیشگی “آقا” به مسئولین (غرور و مغرور شدن به خود ، ما را از مردم دور می کند )
من از شما می پرسم. آیا می توان درد را تفویض کرد ؟ دل مردم را چه ؟ آیا دل مردم را هم می شود واگذار کرد ؟! من که می گویم نمی شود . چرا ؟ چون نمایندگی صرفا وکالت بر یک تکه کاغذ نیست ، پیمانی ست که با خون دل رای دهندگان تنیده شده و هر تعرفه رای هزاران حرف ناگفته با شما دارد .
همانگونه که شما مستحضرید قانون گذاری و نظارت ستون فقرات نظام مردم سالاری و از وظایف نماینده می باشند . پس نماینده ای که در حوزه حضور ندارد چگونه می تواند مشکلات مردم خود را به زبان قانون در آورد ؟!
ویا بدون سرکشی ، ناظر بیدار مردم باشد ؟!
جناب دکتر جباری بگذارید کمی رک و صریح عرض کنم . در این دنیای وانفسا هر کسی واقعا فقط می تواند جای خودش باشد . نمی تواند مثل دیگران رفتار کرد و مثل دیگران تصمیم گرفت تا بلکه شاید روزی آن شود که در دل آرزو دارد .
دکتر رضایی، اگر روزی دکتر رضایی شد( خارج از بحث عملکردی ) بواسطه سواد و درجه علمی او نبود . دکتر رضایی بواسطه دکترین و مشاوران ارشد و کار بلد ، دکتر رضایی شد . دکتر رضایی اگر دکتر رضایی شد یک دوره پشت کنکور انتخابات منتظرایستاد و بعد موفق ورود به عرصه سیاست شد . دکتر رضایی کسی بود که علاوه بر بهره هوشی و علمی بالا ، از هوش فرهنگی و اجتماعی مطلوبی نیز برخودار بود و توانست با بهره جستن از آن طوایف را بهتر بشناسد . از آداب و رسوم فامیلی سر در بیاورد و فرهنگ بختیاری را لمس کند .او ریش سفیدان و بزرگان و معتمدین را به خوبی می شناخت و همیشه در حد منزلت شان احترام میکرد و مهمتر اینکه ، دکتر رضایی هم بخشی نگر بود و هم کلی نگر و هیچ وقت یکی را فدای دیگری نمی کرد . آدم هایی همیشه در صحنه بودن که او را مشورت می دادند و هرگز اشتباهات دومینو وار انجام نمی داد .
ره صد ساله را نتوان به تقلید رفت / هر کس راه خویش دارد در این کارزار
اما کلام آخر اینکه ، دکتر جان ضمن آرزوی موفقیت در این مسیر سخت و پر فراز و نشیب که در پیش دارید پیشنهاد می کنم چنانچه میخواهید در این عرصه موفق گردید و در کنار مردم بر مشکلات خود مردم فائق آیید و در دل آنان جای گیرید ، می بایست جهان بینی خود را نسبت به حوزه انتخابیه تغییر دهید و همان طبیب مردم دار گذشته باشید . وگرنه احداث جاده میانبر هم نمی تواند فاصله شما را به مردم نزدیکتر کند . چرا که مردم تصمیم سازان سرنوشت اند . اگر بخواهند ، ازنام سنگ می سازند و اگر نخواهند ، نام رااز سنگ می زدایند.












شهروند
تاریخ : ۱۲ - آبان - ۱۴۰۴
متاسفانه با اختلاف ضعیف ترین نماینده تاریخ مسجدسلیمان بوده
البته تعجبی هم نداره همه تا تونستن از این شهر سوء استفاده کردن و به جاه و مال رسیدن